گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 60
شماره 69 - آبان و آذر 1385







استکبار جهانی و ما... ،« لولاي سه قاره »
اگرچه طیّ دویست سال گذشته غربیان به صورت مستمر به مناطق مختلف دنیا لشکرکشی کرده و وارد جنگهاي کوتاه مدت و
بلند مدت شدهاند، چنانکه؛ امریکا در کره و ویتنام جنگیده و دخالتهاي بسیار زیادي نیز در عموم مجادلات و جنگهاي
منطقهاي و فرا منطقهاي داشته، لیکن نگاه غرب به منطقۀ خاورمیانه و حضورش در این منطقه منحصر به فرد است و قابل مقایسه با
هیچ کدام از عرصههاي تجربه شده نیست. از نظر ژئوپولیتیکی این منطقه یکی از مناطق بسیار حساس جهان است. تعبیر بسیار
یعنی .« لو لاي سه قاره » : براي این منطقه به کار بردهاند که عنوان یکی از کتابهایشان نیز هست « شمسالدین رحمانی » زیبایی آقاي
منطقهي خاورمیانه مانند یک لولا، سه قاره را به هم پیوند زده. قارهي آسیا، اروپا و آفریقا. نقطۀ خاورمیانه پل ارتباطی این سه قاره،
است. به همین دلیل این منطقه نقش بسیار مهمی در معادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادي جهان در طول سالیان طولانی ایفا کرده
است. این وضعیت ژئوپولتیک و حساس منطقۀ خاورمیانه تازگی ندارد چنانچه هر چه به عقب برگردیم نیز از این حساسیت کاسته
نمیشود، بلکه در گذشتههاي دور هم این منطقه، همین طور حساس و مهم بوده است. نکتۀ قابل توجه این است که این لولاي قابل
گفتوگو باعث و مهد و بانی و مجراي تمدنهاي بسیار زیادي بوده است. یعنی تمدنهایی ماندگار و موثر از هزاران سال پیش تا
به امروز در این منطقه به وجود آمدهاند. شاید تمرکز این همه واقعه در طول تاریخ در این منطقه به دلیل وضعیت جغرافیایی،
خاستگاه ویژة فرهنگی و اقلیمی، ویژگی اقوام و ملل ساکن در این منطقه و یا از همه مهمتر به علت عنایت خاص آسمانی باشد و از
حقیقت آن تنها خداوند آگاه است. وقتی ریشۀ ارتباطات معنوي انسان در میانۀ هستی را میخواهند بررسی کنند، باز به این منطقه
میرسند. وقتی مهد سلحشوري و بروز مردانگی بزرگ در عرصۀ زمین را بررسی میکنند که منجر به ظهور امپراتوريهاي بزرگ
شده باز هم به منطقۀ خاورمیانه میرسند. چنان که در هزارههاي قبل، امپراطوريهاي بزرگی در این منطقه حاکم بودهاند.
همانطور که تمامی ادیان در این منطقه ظهور پیدا کردند و همۀ انبیا نیز در این منطقه حاضر بودند. ما سراغ نداریم، که از پیامبري
بزرگ در منطقۀ دوردست سخن بگویند چنان که نبودهاند در حالی که محل تجمع انبیا و ظهور انبیاي بزرگ الهی و دایرة
عملکرد آنها در این منطقه بوده. انزال کتب الهی نیز در این منطقه اتفاق افتاده. و کتب آسمانی نیز به زبان مردم همین منطقه نازل
شده. با ذکر این نکات قصد داریم حساسیت این منطقه را خاطرنشان کنیم و اعلام کنیم که این منطقه، محلّ ویژهاي است. آگاهی
ساکنان خاورمیانه دربارة اهمیت این منطقه نسبت به کسانی که در خارج از این منطقه زندگی میکنند بسیار اندك است.
مخصوصاً در دویست سال گذشته منطقۀ خاورمیانه مورد مطالعۀ جدي مراکز امنیتی، اطلاعاتی و مطالعاتی غرب بوده؛ چه مراکز
شرقشناسی و چه مراکزي که مطالعات مذهبی انجام دادهاند. به همین دلیل شاید بشود گفت که منطقۀ خاورمیانه پیش از آن که
توسط مسلمانان شناسایی و معرفی بشود توسط غربیها شناسایی شده است. بخش عمدهاي از مطالعات دربارة ویژگیهاي
صفحه 7 از 63
خاورمیانه هم قبل از این که توسط مسلمانان انجام بشود توسط آنها انجام شده است. بد نیست که عرض کنم بنده با مسامحه از
را به جاي آن به کار بردهام. فکر « شرق اسلامی » نام میبرم. معادل دیگري ندارم. گاهی هم در نوشتههایم « خاورمیانه » عنوان
میکنم مراکزي چون مرکز مطالعات وابسته به وزارت امور خارجه میبایست این موضوع را در دستور کار مطالعات خود بگذارند.
شاید هم گذاشته باشند و بنده بیاطلاع باشم. فعلًا این موضوع براي ما مهم نیست. این منطقۀ مرکزي، به سان چهارراهی، اروپا،
آسیا، آفریقا و روسیه را از هم جدا میکند. از غرب منطقۀ بیابانی صحرا و دریاي مدیترانه، از شمال دریاي سیاه و کوههاي قفقاز و
رشتهکوههاي البرز و هندوکش، از شرق به جلگههاي هندوستان و از جنوب به اقیانوس هند محدود میشود. نکتۀ قابل توجه این
است که اتفاق و اتحاد کاملی دربارة محدودة جغرافیایی خاورمیانه وجود ندارد. فهرست سنتی وزارتخارجه آمریکا، کشورهاي
مراکش الجزایر، تونس، لیبی، مصر، اسرائیل (فلسطین اشغالی)، سوریه، لبنان، اردن، ایران، عراق ، یمن، و کشورهاي عضو شوراي
همکاري را در این محدوده جاي میدهد. نویسندگان کتاب جغرافیاي استراتژیک خاورمیانه، به طور کلی، کلیۀ کشورهایی را که
به طور مستقیم درگیر مناقشات مهم منطقه هستند یعنی مناقشۀ اعراب و اسرائیل، مناقشۀ خلیج فارس، حوزة دریاي خزر و جنوب
جفري کمپ و رابرت هارکاوي، ،« جغرافیاي استراتژیک خاورمیانه » آسیا جزء خاورمیانه به حساب میآورند. نویسندگان کتاب
ضمن بیان موقعیت خاورمیانه مینویسند: به لحاظ تاریخی خاورمیانه چهارراه پیوند دهندة امپراتوريها، دودمانها، فرهنگها و
ارتشها در زمان صلح و جنگ کسانی بوده است که راههاي دسترسی به سرزمینهاي حیاتی و راههاي آبی تجاري را در اختیار
داشته و این نیروي قدرتمند را به کار برده و فرصتهاي چشمگیري را تصاحب میکردهاند، و این در حالی است که حدود 70
درصد ذخائر ثابت شده جهانی نفت و بیش از 40 درصد از منابع گاز طبیعی آن در داخل این منطقه محصور شده است. اگرچه
فهرست کشورهایی که در منطقۀ خاورمیانه جاي داده شدهاند متفاوت است امّا، پوشیده نیست که تمامی کشورهاي اسلامی در این
منطقۀ مهم واقع شدهاند. نویسندة کتابی که از آن نام بردم ضمن بیان حدّ و مرز این منطقه و ذکر اهمیت طبیعی هر یک از اضلاع
بازرگانان، مسافران، جنگجویان و پادشاهان و تمامی آنهایی که در » : شمالی و جنوبی و غربی و شرقی خاورمیانه مینویسد
پیدستیابی قدرت و ثروت در خاورمیانه هستند به ناچار باید در جستجوي راههایی براي غلبه بر موانع بیمانند جغرافیایی منطقه
باشند. وضع ظاهري خاورمیانه یک عامل مهم تأثیرگذار بر طرحهاي دستیابی به قدرت است. حتی در عصر حاضر که عصر
از نظر کسانی که خاورمیانه را مورد مطالعۀ استراتژیک قرار میدهند، این منطقه داراي « موشکها و جنگافزارهاي جمعی است
با « صحرا » مرزهاي زمینی و دریایی مستحکمی است که راههاي غلبه بر تمامی جغرافیاي منطقه را سخت و مسدود میکند. منطقۀ
5 میلیون کیلومتر مربع از سوي غرب به همان اندازه راه دستیابی و تسلط کامل بر خاورمیانه / بزرگترین بیابانهاي جهان بیش از 3
را سخت کرده که موانع طبیعی ارتفاعات البرز در شمال. چنان که رشته کوههاي هندوکش قرنها همچون سدي در برابر آسیاي
مرکزي عمل کرده است. به جز موانع طبیعی مهمی که منطقۀ خاورمیانه را در خود گرفته، راههاي دریانوردي منطقه با دروازههاي
مهم و استراتژیک خود بر اهمیت آن افزوده است. این تنگههاي مهم عبارتند از •: تنگۀ جبلالطارق که تمامی راههاي دریایی بین
اقیانوس اطلس تا مدیترانۀ غربی را در کنترل دارد •. کانال سوئز و کل شبه جزیرة سینا در شرق مدیترانه در کنار خلیج سوئز و عقبه
که اهمیت بسیار جدي استراتژیک دارند و بخش عمدهاي از آب هاي استراتژیک را در خود گرفتهاند. این کانال، دروازة اصلی
اروپا و شبهقارة هند است •. تنگۀ باب المندب، در محلّ تلاقی دریاي سرخ و خلیج عدن واقع شده که باریکترین قسمت آن 15
مایل طول دارد و از شاخ آفریقا تا بخش شبه جزیرة عربستان امتداد دارد. با کنترل این تنگه میتوان راههاي دسترسی به دریاي سرخ
و کانال سوئز را بست، این تنگه دومین دروازة بزرگ دریایی است •. تنگۀ هرمز، ایران را از شبه جزیرة عربستان جدا میکند. این
تنگه معبر اصلی خروج نفت خلیج فارس و دسترسی آزاد به دریاي آزاد است. هر یک از مناطق و عوامل جغرافیایی نقش عمدهاي
را در تحولات سیاسی، اقتصادي و نظامی منطقه ایفا میکند و و محل درگیريهاي بزرگی در طول تاریخ بوده است. اجازه
صفحه 8 از 63
میخواهم عرض کنم کمتر کسی در شرق اسلامی متوجه جایگاه و اهمیت این منطقۀ مهم در جغرافیاي زمین است. و تا به طور
کامل و همه جانبه این منطقه شناخته نشود نمیتوان دربارة دیروز و امروز و فرداي آن سخن گفت و راز بسیاري از حوادث سیاسی،
اجتماعی، اقتصادي و نظامی را کشف کرد. فراموش نکنید که غرب به هیچ وجه مایل به افشا و عمومی کردن آگاهیها دربارة این
منطقه میان مسلمانان نیست. به همان سان که مایل نیست مسلمان متوجه قوانین و احکام جاري در میان شریعت محمد (ص) شوند.
از اوّلین سالهاي ظهور اسلام و تشکیل دولت اسلامی تا استقرار امپراتوري اسلامی یعنی طیّ 1200 سال، اسلام دین اصلی و
تأثیرگذار خاورمیانه بوده است. و در حال حاضر نیز جمعیت حدّاکثري ساکنان این منطقه مسلمانند. سایر فرهنگهاي ملی و قومی
نیز با رشد و گسترش اسلام تحت تأثیر حوزة فرهنگی و تمدنی آن قرار گرفتند. این حوزة فرهنگی چونان حریمی امن و محکم
جغرافیاي انسانی را در این منطقه حراست نموده است و با پیوندي که میان جغرافیاي خاکی و فرهنگی به وجود آمده و از طریق
فرهنگ مذهبی جاري و اماکن مذهبی و مساجد و زیارتگاههاي مستقر در پهنۀ خاورمیانه، این دو مجموعه در هم تنیده شده و
انفکاك ناپذیرند چنان که تعرّض به یکی، تعرض به دیگري به حساب آمده و عکسالعملهاي عمومی را در بین مسلمانان بر
خواهد انگیخت. چنان که امروز هر یک از وجوه و عناصر این دو گستره (فرهنگی و خاکی) توسط بیگانگان مورد تعرّض واقع
شود، شوري کنترل ناشدنی را در میان مسلمانان باعث خواهد شد. چه کسی میتواند اثرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادي و حتی
را که همه ساله چند میلیون مسلمان را مستقیم و غیر مستقیم به هم میپیوندد نادیده بگیرد؟ راز کنترل آهنین مراسم « حج » سیاسی
حج و جلوگیري از انتشار مباحث سیاسی میان حجّاج نیز به همین موضوع برمیگردد. طیّ سالهاي اخیر، جدا از سنتهاي جاري
میان مسلمانان و اعیاد و جشنها، مراسمی چون روز قدس در آخرین جمعه از ماه مبارك رمضان باعث بروز موضعگیريهاي
مشترك میان عموم مسلمانان دربارة مسایل سیاسی و اجتماعی مبتلا به شده است. میزان تأثیرگذاري این موضعگیريهاي مشترك
را در برخورد مسلمانان منطقۀ خاورمیانه و فراتر از آن دربارة اهانت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) میتوان دید. بیگمان،
چنان که مجموعۀ انگیزههاي مذهبی در گذشته باعث شکلگیري دویست سال جنگ صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان شد، وقایعی
از این نوع دیگر بار میتواند بزرگترین درگیري و چالش درازمدت را در خاورمیانه باعث شود. درگیري بزرگی که میتواند باعث
اضمحلال و سقوط همه جانبۀ غرب در آستانۀ شرق اسلامی شود. غرب از این امکان و قوة نهفته در خاورمیانه آگاهی دارد و بر آن
است تا از سهلترین و کمهزینهترین طریق، ضمن کنترل شرایط، امکان تضعیف مسلمان و سرکوب نهضتهاي اسلامی را پیدا کند.
براي سرزمینی که این همه اتفاقات مهم در آن حادث شده همیشه این احتمال وجود دارد که دوباره چنین وقایعی در آن اتفاق
بیفتد. و این منطقه همیشه مستعد وقوع چنین وقایعی هست. گویی که حرکتهاي بزرگ و حضور در میادین مهم، ذاتی این منطقه،
خاك و مردم این منطقه است. یعنی اگر در شرایطی خاص- در اثر فشار سیاسی و نظامی- این توان و استعداد چون آتشی زیر
خاکستر برود، باز هم در اوّلین فرصت سر بر میکند و خود را نشان میدهد و اتفاقات بعدي را باعث میشود. بنابراین بر اساس
سیاست و آیین ملک داري و زیرکی و تدبیر، کسی که میخواهد قدرت برتر جهان باشد. باید این منطقه را زیر نظر داشته باشد.
استعدادها این منطقه را بشناسد و به محض این که احساس کرد احتمال دارد استعدادها از قوه به فعلیت برسد، دربارهاش بیندیشد.
حتی براي جلوگیري از وقوع ماجرا اقدام بازدارنده کند. این اطلاعات کافی است تا بدانیم منطقۀ خاورمیانه به دلیل حساسیتهایش
همواره مورد توجه و مطالعۀ غرب بوده است. استقرار کشورهاي اسلامی با همۀ توش و توان فکري و مذهبی در این منطقه بر
حساسیت موضوع میافزاید چه تجمع دو استعداد جغرافیایی و فرهنگی از هر بمبی کاراتر است. آیا این امر کار کافی نیست تا
بپذیریم غرب هیچگاه از این منطقه، مسلمانان و عملکرد آنها دست برنمیدارد؟ بخش عمدة ذخایر نفتی جهان یا در واقع ثروت
دنیا در این منطقه جاري است. به عبارتی، هم سابقۀ تاریخی و فرهنگی و هم ثروت و سرمایۀ کلان جهان در این منطقه مجتمع شده
است. سابقۀ تاریخی منطقۀ خاورمیانه خود را به رخ میکشد، در برابر غرب تمامقد میایستد و دائم خود را نشان میدهد. به عبارتی
صفحه 9 از 63
شرق اسلامی خود را مقابل جریانی استکباري و خودخواه به مقایسه می کشد. علاوه بر سابقۀ تاریخی، سابقۀ فرهنگی منطقه نیز
خود را مینماید. از نظر فرهنگی هم، شرق خود را به رخ غرب میکشد. علاوه بر این سوابق، امروزه صاحب بزرگترین منبع ثروت
جهان نیز هست و غرب به این ثروت احتیاج دارد و فعلاً پیش بینی نمیشود که غرب چه زمانی از ثروت و منابع این منطقه بینیاز
میشود. حدّاقل تا یکصد سال آینده غرب نمی تواند از منابع این منطقه بینیاز باشد. ضمن اینکه از عصر انقلاب صنعتی در
انگلستان و پس از آن اروپا شدیداً به منابع این منطقه وابسته شده است. حال تصور کنید منطقهاي که صنعت غرب را به خود وابسته
که در « هانري برانژ » کرده، غرب به آن بسته است، حامل بزرگترین پیام فرهنگی در قرن بیست و یکم نیز باشد. شاید این عبارات
دسامبر 1919 میلادي قبل از تشکیل کنفرانس صلح به کلمانسو نوشته شده پرده از درجۀ اهمیت نفت و انرژي نهفته در لایههاي
مملکتی که نفت دارد امپراتوري را دارا خواهد بود. » : زیرین خاورمیانه و خلیج فارس نزد غربیان بردارد. او متذکر میشود
امپراتوري دریاها به وسیلۀ مواد سنگین نفت، امپراطوري آسمانها به وسیلۀ کسب مواد نفتی، امپراتوري خشکیها به وسیلۀ بنزین و
نفت، امپراتوري دنیا به وسیلۀ قدرت مالی که به مادة حیاتی نفت بستگی دارد، به مراتب قیمتیتر و احاطه کنندهتر و مسلط کنندهتر
از طلا در درون زمین است. نباید فراموشکرد که تنها کمتر از 5% از ذخایر نفت جهان متعلق به آمریکاست. در حالی که هر روز بر
دیک چنی، معاون رئیسجمهور » میزان احتیاج امریکا به نفت افزوده میشود. و وابستگیاش به نفت خاورمیانه نیز بیشتر. حتی
آمریکا در گزارشی به جرج بوش هشدار داد که آمریکا هماکنون 65 %، در سال 2020 هشتاد درصد و در سال 2030 نود و پنج
وضع اروپاي غربی بهتر از آمریکا نیست. واردات نفت اروپاي غربی در سال 1969 ده .« درصد به نفت خاورمیانه وابسته است
میلیارد دلار بود که در سال 1974 به 60 50 میلیارد دلار بالغ شد. در حالی که ذخایر نفت بسیاري از کشورهاي جهان طیّ چند
سال آینده تمام میشود پیشبینی میشود که عمر ذخایر نفتی خلیج فارس تا 112 سال آینده ادامه خواهد داشت. آمار زیر به خوبی
اهمیت اقتصادي منطقۀ خلیج فارس را نشان میدهد. نسبت ذخایر به تولید با در نظر گرفتن سالهاي باقیمانده تا تخلیۀ مخازن
زیرزمینی نفت و با توجه به میزان استخراج فعلی به قرار زیر است آمریکا و نروژ: 10 سال، کانادا: 8 ساال، ایران: 53 سال، امارات:
75 سال، عربستان: 55 سال، کویت: 116 سال و عراق: 526 سال. این اعداد نشان میدهد در حالی که طیّ 10 سال آینده تمامی
ذخایر نفتی آمریکا به اتمام میرسد، ذخایر منطقۀ خاورمیانه تا 526 سال دوام میآورد. متأسفانه میزان اطلاعات ما و جوانان از
ذخایر و ثروتهاي مادي و فرهنگی شرق اسلامی کم است و بر مبناي اطلاعات ناقص، به قضاوت مینشینیم و حوادث را تحلیل
تبدیل کرده است. جغرافیاي « جغرافیاي استراتژیک » میکنیم. ذخایر نفتی، جغرافیاي خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس را به
استراتژیک به کنترل و یا دسترسی به مناطقی چون سرزمین، آب ، انرژي و فضا اشاره دارد که بر امنیت و پیشرفت اقتصادي ملتها
در دست مسلمانان و در اختیار آنان است. در عین حال، این منطقه « جغرافیاي استراتژیک » تأثیر میگذارد. در حال حاضر این
استعدادهاي شگرفی براي تمدن سازي دارد و تحولات این منطقه آسیا و اروپا و افریقا را نیز متأثر میکند، در چنین شرایطی طبیعی
جغرافیاي » مینماید که غرب مدام این منطقه را زیر نظر داشته باشد و درصدد سلطه بر آن باشد. در شرایطی که مهمترین
جهان در اختیار مسلمانان است، موج بیداري مذهبی و گرایش به معنویت و به ویژه اسلام همۀ مرزها را در مینوردد « استراتژیک
چنانکه پیشبینی میشود طی دو دهۀ آینده جمعیت حداکثري اروپا را مسلمانان تشکیل خواهند داد. در این باره نیز غرب اطلاع
کافی و جامع دارد. حال باید پرسید در چنین موقعیتی: 1. غرب چه موضعی در برابر شرق اسلامی، مسلمانان و شیعیان خواهد
داشت؟ 2. ساکنان این منطقه یعنی مسلمانان از کدام موضع باید به غرب و تشکیل دهندگان دلتاي شوم (امریکا، انگلیس و رژیم
صهیونیستی) بنگرند؟ 3. براي مقابله با تهدیدها و ایجاد مصونیت فرهنگی و سیاسی و نظامی ساکنان کشورهاي اسلامی چه باید
کرد؟ 4. استراتژيهاي حاکمان براي اداره سرزمینهاي اسلامی از چه ویژگیهایی باید برخوردار باشد؟ 5. نسل جوان را چگونه
میتوان براي آینده آموزش داد و تربیت نمود؟ 6. چگونه میتوان پاسخگوي نیازهاي فرهنگی جمعیت بزرگی در جهان بود که به
صفحه 10 از 63
. اسلام و معنویت گرایش پیدا میکنند؟ 7. با چه رویکردي میتوان فرهنگ و تمدن غرب را نگریست و دربارهاش پرسش کرد؟ 8
فرهنگ مهدوي از چه جایگاهی در میان عموم مناسبات و معاملات مادي و فرهنگی برخوردار است؟ و کلام آخر آن که چگونه
خلاصی حاصل کرد؟ والسلام سردبیر « روز جهانی مبارزه با استکبار » میتوان از گفتوگوهاي کلیشهاي
فرصتهایی که بر باد رفت
گفتگو با پروفسور محمد لگنهاوزن در یکی از شهرهاي آمریکا و در خانوادهاي کاتولیک به دنیا آمدم. تمام تحصیلاتم را تا
دبیرستان در مدارس کاتولیک گذراندم. از دوران بچگی سؤالات زیادي دربارة خدا و الاهیات داشتم ولی هچ وقت جواب قابل
توجه و مناسبی براي آنها پیدا نکردم. از هر کس سؤال میکردم در جوابم میگفت، باید فعلاً این مطلب را قبول کنی بعد که
بزرگ شدي علتش را میفهمی. ولی متأسفانه بزرگتر هم که شدم جوابی براي آن سؤالات پیدا نکردم؛ مثلاً دربارة اینکه
تمام چهار انجیل را زیر و رو کردم ولی هیچ جا مسیح خودش چنین حرفی نزده بود. گفتگو با پروفسور ،« مسیح خداست » میگفتند
محمد لگنهاوزن لطفاً براي آغاز صحبت از ماجراي اسلام آوردن خود براي ما بگویید. بنده در سال 1953 م. در یکی از شهرهاي
آمریکا و در خانوادهاي کاتولیک به دنیا آمدم. تمام تحصیلاتم را تا دبیرستان در مدارس کاتولیک گذراندم. از دوران بچگی
سؤالات زیادي دربارة خدا و الاهیات داشتم ولی هچ وقت جواب قابل توجه و مناسبی براي آنها پیدا نکردم. از هر کس سؤال
میکردم در جوابم میگفت، باید فعلًا این مطلب را قبول کنی بعد که بزرگ شدي علتش را میفهمی. ولی متأسفانه بزرگتر هم
تمام چهار انجیل را زیر و رو کردم ولی ،« مسیح خداست » که شدم جوابی براي آن سؤالات پیدا نکردم؛ مثلًا دربارة اینکه میگفتند
هیچ جا مسیح خودش چنین حرفی نزده بود. سراغ معلمهاي دینیام که رفتم گفتند درست است که مسیح این مطلب را صریح
نگفته ولی به طور ضمنی در صحبتهاي او چنین مطلبی را میتوان برداشت کرد. دوباره سراغ انجیلها رفتم ولی باز هم هیچ جا
صحبت غیر صریح در این رابطه پیدا نکردم و به همین علّت با نوعی بیدینی و بیاعتقادي وارد دانشگاه شدم. مقطع کارشناسی
ارشد را پشت سر گذاشته بودم که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد. همزمان با تحصیل در مقطع دکترا، تدریس هم میکردم. در
دانشگاه ما مسلمانان زیادي درس میخواندند. ضمن صحبتهایم با آنها دیدگاههایشان برایم خیلی جالب بود و براي همین سعی
کردم که تحقیقات بیشتري دربارة اسلام داشته باشم؛ البته با این تحقیقات اصلًا به دنبال این نبودم که مسلمان شوم. ولی به مرور
31 ، دیدم اسلام برنامههایی براي زندگی دارد که واقعاً راهگشاست. به مرور علاقهام به اسلام بیشتر شد تا اینکه بالاخره در سن 30
سالگی به دین مبین اسلام مشرف شدم. از آنجا که به عنوان شخصی که دکتراي فلسفه داشت و تازه هم مسلمان شده بود به طور
طبیعی همه از من توقع داشتند که دربارة فلسفۀ اسلامی هم اطلاعاتی داشته باشم، ولی این طور نبود و لذا به دنبال آموختن فلسفه
« انجمن حکمت و فلسفۀ ایران » اسلامی برآمدم و بعد از پیگیري، حدود 16 سال پیش از طریق نمایندگان ایران در سازمان ملل با
آشنا شدم. در آغاز، تصمیم داشتم فقط یک سال در ایران بمانم. در این یک سال چند رسالۀ سهروردي را به عربی و فارسی
خواندم ولی دیدم هنوز چیز زیادي یاد نگرفتهام؛ از همین رو تصمیم گرفتم که یک سال دیگر هم بمانم که دیدم باز هم کم است
و کار بیشتري میطلبد. به خصوص که در تهران استادانی که در خدمتشان بودم بیشتر با زبان انگلیسی با من صحبت میکردند. تا
دعوت کردند. به خلاف تهران که معمولًا « بنیاد باقرالعلوم » اینکه به قم آمدم و با آیتالله مصباح یزدي آشنا شدم و ایشان مرا به
اساتید از من میخواستند که به اطلاعاتی دربارة فلسفۀ غرب به آنها بدهم در قم طلبهها در عین حال که دیدگاه خودشان را دربارة
مسائل فلسفی به زبان فارسی براي من تبیین میکردند بیشتر به دنبال آن بودند که وضعیت فلسفۀ دین را در شرایط کنونی بفهمند.
پس از مدتی اقامت در ایران، یکی از دانشجویان خانمی را به من معرفی کرد که با او ازدواج کردم و فعلًا در اینجا ماندگار شدهام.
چطور شد که شیعه شدید در حالی که جریان تبلیغات اهل سنت قويتر از تشیع است؟ بنده از ابتدا به تشییع علاقه داشتم و از آنجا
صفحه 11 از 63
که یکی از اولین کتابهاي اسلامی که خوانده بودم نهجالبلاغه بود و من خیلی شیفتۀ شخصیت حضرت علی(ع) شده بودم، به
طوري که اسلام اصلی را تشیع میدانستم و انتخاب میان تشیع و تسنن برایم مطرح نبود. جریان اسلامگرایی در غرب را چطور
میبینید؟ متأسفانه جریان به طور موردي است و خود ما به طور جدي براي این موضوع فعالیت نکردهایم. خیلی از آمریکاییها
بودهاند که پس از پیروزي انقلاب به واسطۀ جاذبههاي شخصیتی امام خمینی(ره) شیفتۀ اسلام شدهاند. چند وقت قبل کتابی دربارة
آلمانی که زبان « هاماس پوکستال » . دویست سال ترجمۀ اشعار حافظ به زبان انگلیسی دیدم. این جریان در قرن نوزدهم شروع شد
داشت و « گوته » فارسی را یاد گرفته بود، آثار زیادي را از زبان فارسی به آلمانی ترجمه کرد که این ترجمهها تأثیر بسزایی روي
به زبان انگلیسی ترجمه کرد در « امرسان » ، آثار این دو، موجی را در غرب به راه انداخت. بعد از آن که چند تا از آثار گوته را
شمال شرقی آمریکا مد شده بود که هر کس چند تا از غزلها را به زبان انگلیسی ترجمه کند. همین الآن هم شخصی در آمریکا
او با اینکه اصلًا زبان فارسی بلد نیست حدود 25 تا 30 سال است که با استفاده از ترجمههاي دیگران ؛« کومن بارکس » هست به نام
روي اشعار مولوي کار میکند. به این شکل که با استفاده از این ترجمهها خودش به زبان انگلیسی شعر میسراید. با توجه به اینکه
فعالیتها و آثار او علمی به شمار نمیآید. مستشرقان هم چندان علاقه و اهمیتی به این آثار نشان نمیدهند ولی جالب است بدانید
شخصیتی بود که مولوي را به کومن « رابرت بلاید » . که با توجه به همین اشعار او بسیاري به مولوي و حتی اسلام علاقهمند شدهاند
بارکس معرفی کرده بود. او خودش آنقدر شیفتۀ عرفان و ادبیات فارسی شده بود که مسلمان میشود. الآن هم کتاب شعري منتشر
کرده که همۀ اشعار زیباي این کتاب بر اساس داستانهاي قرآن سروده شده است. در کنار این موج که به آرامی در حال نفوذ در
آمریکا بوده، موج دیگري را هم انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. بعد از انقلاب، بسیاري از مردم آمریکا کنجکاو شده بودند و
به زبان « التوحید » میخواستند با امام و افکار ایشان آشنا شوند. آقاي قرائی که الآن در قم ساکن شدهاند آن زمان سردبیر نشریۀ
انگلیسی بود. خواهر ایشان که یکی از مسافران هواپیماي ایرباسی بود که آمریکا آن را در خلیج فارس مورد تهاجم قرار داد، پیش
از شهادت کتاب چهل حدیث امام را ترجمه کرده بود. یادم هست آن موقع من تازه مسلمان شده و هنوز در آمریکا بودم و مثل بقیه
لحظهشماري میکردیم و منتظر بودیم تا کتاب التوحید امام را ایشان ترجمه و چاپ کنند تا ببینیم امام در آن کتاب چه گفتهاند.
بسیاري از مردم چنین روحیهاي داشتند. براي غربیان و به خصوص شما چه چیزي در شرق اسلامی جلب توجه می کرد؟ عرفان.
عرفان اسلامی براي ما خیلی جالب بود. همۀ ما احساس میکردیم که معنویت در غرب خیلی کمرنگ شده و وقتی با امام آشنا
شدیم، دیدیم که ایشان صرفاً یک سیاستمدار مثل باقی سیاستمداران نیست و حرفهایش آکنده از معنویت است. و این موضوع
براي خیلیها جالب بود. تقریباً من با هر کس دربارة اسلام صحبت میکردم همگی علاقۀ خاصی به ادبیات و عرفان فارسی داشتند
البته نه به شکل خاصی که در آثار امثال قونوي یافت میشود. جاذبۀ اصلی به معنویتی که در اسلام یافته میشد، ربط پیدا میکرد.
این گرایشها چقدر با موعود و منجیگرایی نسبت پیدا میکرد؟ توجه به این موضوع در مرحلۀ بعدي پیش میآید و الاّ من کسی
را ندیدم که به واسطۀ مهدویت و آموزههاي مربوط به آن مسلمان شده باشد ولی عموماً پس از مسلمان شدن، علاقۀ خاصی به این
موضوع پیدا میکردند. با توجه به اینکه گرایش خاصی نسبت به موضوع آخرالزمان در غرب دیده میشود، شما علت این امر را
در چه میدانید؟ شما نگاه کنید بعضی از مسیحیان جناح راست (راست مسیحیها) چند کتاب عمومی تخیلی نوشتهاند که
آخرالزمان چنین و چنان میشود؛ مثلًا در یک لحظه همۀ مسیحیان خوب و نیکوکردار در هوا آویخته میشوند و لباسشان عوض
میشود، زنها و بچهها هم به جاي دیگري منتقل میشوند. و بعد از آن جنگ بزرگی به راه میافتد و کنار این خیالبافیها عباراتی
از مکاشفات کتاب مقدس را هم میگنجانند. دربارة این دیدگاه رمان مینویسند و آن را پردازش میکنند و بسیاري از عوام مردم
که سطحی فکر میکنند نسبت به این مطالب از خودشان علاقۀ زیادي نشان میدهند و مثلًا به ماشینهایشان برچسب میزنند که ما
براي آخرالزمان آماده هستیم؛ ولی این مطالب براي تحصیلکردهها خیلی مضحک و مسخره است. البته مسیحیان صهیونیست هم
صفحه 12 از 63
خیلی با اینها در ارتباط هستند و میگویند پس از این جنگ، همۀ یهوديها مسیحی میشوند و خیلی ادعاهاي دیگر. به همین
علت این مطالب براي تحصیلکردهها خیلی جالب نیست و وقتی بی مقدمه مطلبی دربارة مهدویت به آنها گفته شود میگویند این
همان عقاید است در لباس اسلامی. یعنی متفکران غربی به موضوع آخرالزمان توجهی ندارند؟ چرا، آنچه که توجه عوام را به
در کنفرانسی که « منونایت » خودش جلب کرده همین مطالب سطحی و نادرست است والاّ چند وقت پیش سه نفر از مسیحیان فرقۀ
در تهران برگزار شد آمده بودند و به طور جدي سعی در ابراز و اثبات دیدگاه خودشان داشتند. چند سال قبل هم یک فیلسوف
به قم آمده بود و با آیتالله جوادي آملی و آیت الله مصباح یزدي دربارة مهدویت بحث میکرد و در « آون پلنتینگه » مسیحی به نام
نهایت سفرش به این نتیجه رسید که باور مهدوي با عقاید مسیحی سازگار است که این موضوع و قبول کردن این مطلب توسط او
حقیقتاً مهم و جالب است. در این صورت، چطور میتوانیم پیامهاي حوزة مهدویت را به غربیان منتقل کنیم؟ اولًا برگزاري نشست،
همایشها و کنفرانسهایی که ابعاد مختلف این موضوع را از زاویههاي متعدد مورد بررسی قرار دهد، بهترین راهی است که ما به
آنها نشان دهیم که این باور ما سطحی نیست. بعد هم باید مد نظر داشته باشیم که الآن بعضیها هستند که میخواهند اسلام را در
نگاه مردم آمریکا و غرب بد جلوه دهند. اینها چندین مقاله نوشتهاند، با این مضمون که آنهایی که در ایران به موضوع مهدویت
اعتقاد دارند، میگویند همه چیز در آخرالزمان خراب میشود و فساد و تباهی همه جا را میگیرد به همین جهت ما باید براي
زمینهسازي ظهور تا میتوانیم خرابکاري کنیم. به نظر بنده ما هر وقت میخواهیم مهدویت را براي غرب مطرح کنیم خیلی باید
روي بُعد اخلاقی مهدویت اصرار و ابرام داشته باشیم و به آنها نشان بدهیم که ما براي برداشتن موانع ظهور باید اخلاق خودمان را
اصلاح کنیم و به عنوان پیروان ائمه(ع) با تقوا شویم. فکر میکنم اگر ما بتوانیم این موضوع را به خوبی تبیین کنیم اثر زیادي داشته
باشد. روش انتقال این پیام باید به چه شکل باشد؟ راههاي مختلفی هست. باید کتابها و مقالات در این رابطه را ترجمه کنیم. به
عنوان نمونه ما با فرقۀ منونایتها و کاتولیکها در مؤسسه ارتباط برقرار کردهایم و با اینها دربارة مهدویت بحث کردیم. این نوع
ارتباطها خیلی میتواند مؤثر باشد. متأسفانه شیعیان دیندار به خصوص ایرانیان خارج از کشور بیشتر با خودشان ارتباط دارند و با
مسیحیان و پیروان دیگر ادیان کاري ندارند. به نظر من همۀ شیعیان وقتی در خارج از کشور هستند باید خودشان را یک دیپلمات
براي دین اسلام بدانند و طبیعی است که یک دیپلمات وظیفه دارد براي توضیح و تبیین دیدگاه خود و دولت متبوعش با بقیه ارتباط
برقرار کند و با همکاري و دیگر فعالیتها به خوبی مواضع خود را نشان بدهد. شما نگاه کنید کتابی بود که همۀ احادیث
اهلبیت(ع) را دربارة حضرت مسیح(ع) گردآوري کرده بود. من این کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کردم که با استقبال بسیار
زیادي مواجه شد. در مقدّمۀ کتاب آوردهام که دیدگاه ما در این کتاب با دیدگاه آنها که فقط اناجیل اربعه را مطالعه کردهاند
متفاوت است. حضرت مسیح(ع) براي شیعیان احترام زیادي دارد و درسهاي اخلاقی بسیاري را از تعابیر ایشان میتوان فرا گرفت.
بعد از این میتوان حتی با خود مسیحیان بحث کرد که آیا شما هم این مطالب درسها را از سیرة حضرت مسیح(ع) قبول میکنید یا
نه؟ از این طریق میتوان ارتباط صمیمی خوبی با مسیحیان برقرار کرد. شرایط فعلی غرب را چطور میبینید؟ به نظر من مشکل
اساسی غرب که قرنهاست با آن دست و پنجه نرم میکند این است که بعضی از غربیها نمیتوانند حرفهاي دیگران را قبول
کنند و تحمل غیر را ندارند و در مقاطع مختلف تاریخی به بهانههاي واهی بسیاري را سرکوب کردند و با تهمتهاي سنگین
مخالفان خود را از صحنه و میدان بیرون راندند. من معتقدم تمدن غرب تا وقتی درك کند که باید دیگران را تحمل کرد و با آنها
تعامل و همکاري داشت نمیتواند پیشرفت داشته باشد. به نظر شما مسیر فعلی غرب به سمت کدام مقصد است؟ به نظر میآید
غرب مقصد و مسیر خاصی ندارد و همهاش آشفتگی است. به عنوان نمونه در حوزة سیاست راست مسیحی اروپا و آمریکا به دنبال
گسترش کاپیتالیسم و جنگ به اصطلاح ضد ترور در دنیا هستند و از طرف دیگر فرانسويها میخواهند نظام سوسیالیستی مورد نظر
خود را در دنیاحاکم کنند در همۀ مسائل هر کشوري براي خود چندین سمت و سو دارد. من شش ماه قبل در اتریش بودم.
صفحه 13 از 63
کاتولیکهاي آنجا به من میگفتند ما به این نتیجه رسیدهایم که مردم دارند آرام آرام متوجه میشوند که کمرنگ کردن دین در
تمام ابعاد زندگی موجب بدبختی بشریت میشود و مسلمانان و کاتولیکها و بقیۀ دینداران باید معنویت را در جوامع احیا و
بازسازي کنند و ما میتوانیم در این رابطه با هم همکاري داشته باشیم. وقتی دربارة این موضوع با آیتالله مصباح یزدي صحبت
کردم با اشاره به جریان مشهور نماز حضرت مسیح پس از ظهور فرمودند به نظر بنده شاید این مطالب اشاره به این بوده که بعضی
از مسلمانان واقعاً پیرو حضرت مهدي(ع) و بعضی از مسیحیان واقعاً پیرو حضرت مسیح(ع) در آخرالزمان با هم همکاري میکنند. ما
هم امیدواریم که این نوع همکاري بیشتر ملموس باشد. شرق اسلامی به کدام سمت در حال سیر است؟ متأسفانه مسئلۀ خیلی
وحشتناکی که الآن در کشورهاي اسلامی قابل مشاهده است، تشتت و فقدان وحدتی است که این کشورها بدان مبتلا شدهاند. البته
نمیدانم که محرك اصلی این فاجعه خود مسلمانان هستند یا دشمنان اسلام ولی به هر حال نتیجۀ این ماجرا چهرة بدي است که در
نظر بینندگان خارجی نقش میبندد. مطلب بعدي هم اینکه هر چند در بسیاري از کشورهاي اسلامی مطالب اهل بیت (ع) در
دسترس همگان، وجود ندارد یا توزیع و تبلیغ آنها با ممنوعیت هاي خاصی مواجه است، ولی به مرور وقتی مسلمانان با حقیقت
مواجه شدند و این سوء تفاهمها برایشان برطرف شد، به طور طبیعی وحدت مسلمان هم رنگ و بوي تازهاي پیدا میکند. با سوء
تفاهمهایی که در جهان غرب نسبت به اسلام وجود دارد چطور میتوان مقابله کرد؟ باید تا میتوانیم بحث کنیم و مطلب را به آنها
صریح عرض نماییم. به نظر شما بحث کردن صرف کافی است؟ عرض کردم انتشار مقالات، مطبوعات و کتب به زبانهاي مختلف
یک جزء از کار است ولی به نظر بنده از همه مهمتر ارتباط شخصی است . کتابهایی را که چاپ میشوند، خیلیها حوصلۀ
خواندن پیدا نمیکنند. فیلمها و مطالبی را هم که در سینما و تلویزیون عرضه میشود، بسیاري نمیتوانند ببینید یا اگر هم ببینند
میگویند اینها همهاش تبلیغات است ولی وقتی رودررو با کسی صحبت کنیم تأثیر قابل توجهی دارد. فکر میکنم اگر ارتباط
فرهنگی ما به این سمت سوق داده شود به موقعیتهاي زیادي دست پیدا کنیم. جاذبۀ روایاتی که به توصیف دوران پس از ظهور
میپردازند براي غربیان چقدر است؟ ما مشابه همین تعابیر را در انجیل هم داریم ولی تفاسیر متنوع و پیچیدهاي را از آن ارائه
کردهاند. آنها میگویند بعد از ظهور، حضرت مسیح هزار سال حکومت میکند. ولی دربارة این که این هزار سال از کی شروع
میشود بحثهاي زیادي کردهاند بعضیها میگویند از همان زمان که مسیح به صلیب کشیده شد رستاخیز و ظهور آغاز گشت و
الآن ما در دوران حکومت مسیح به سر میبریم و این حکومت به جاي ظهور در عالم خارج در دل مؤمنان رخ داده دست. بعضیها
هم میگویند که نه این جریان هنوز اتفاق نیفتاده است. خلاصه این که ما وقتی از این است مباحث دربارة ظهور حضرت مهدي(ع)
صحبت میکنیم بلافاصله باید توضیح و تفسیر آن را هم به آنها ارائه کنیم تا سوء تفاهم به وجود نیاید. به عنوان آخرین سؤال
بفرمایید وظیفۀ ما در شرایط فعلی چیست؟ وظیفۀ ما کاملًا روشن است. اولین مطلب اینکه ارتباط ما با خارجیها به خصوص در
انتقال اطلاعات و باورهایمان بسیار ضعیف است. روحانیونی که به سراسر جهان میفرستیم براي مسلمانان از شکیات نماز و دیگر
احکام و مطالبی صحبت میکنند که در ایران به مخاطبان خود ارائه میکنند و اصلًا اندیشه و تصوري از نحوة ارتباط با غیر
مسلمانان ندارند و حتی آنها که به عنوان مبلّغ به خارج از کشور سفر میکنند براي تبلیغ تربیت نشدهاند؛ به نظر من مفهوم تبلیغ
خیلی گستردهتر از آن چیزي است که آنها عمل میکنند. اسلام فقط براي مسلمانان نیست براي همۀ انسانهاي دنیاست. حال چه
قبول بکنند و چه نکنند. مثل اینکه ما غذاي خوبی داشته باشیم تا وقتی به بقیه نگوییم ما چنین غذایی داریم که فایده ندارد. حالا
این که چه کسی بیاید و چه کسی نیاید به ما ربطی ندارد. ما باید تمام تعالیم اخلاقی، عرفانی و حتی سیاسی اسلام و خلاصه همۀ
آن چیزهایی را که از اسلام آموختهایم آرام آرام به تمام دنیا منتقل کنیم تا از این طریق سوء تفاهمهایشان راجع به اسلام برطرف
شود. روزي در یکی از فرودگاههاي آمریکا بودم یکی از مبلغان مسیحی میگفت شما نگاه کنید اگر الآن بچههاي شما آزادند همۀ
رنگها را براي لباسهاي خود انتخاب کنند وقتی مسلمان شوند فقط باید لباسهاي به رنگ سیاه بپوشند و این رنگ سیاه چقدر
صفحه 14 از 63
کدورت و افسردگی میآورد. آنها این طور علیه ما عمل میکنند و ما هم براي تبلیغ خود آن طور. با تشکر از این که در این گفت
و گو شرکت نمودید.
نقش دین در سیاست حاکمه آمریکا
چندي پیش شبکه العالم میزگردي با موضوع نقش دین در سیاست حاکمه آمریکا را به حضور دکتر کامل وزنه استاد دانشگاه و
منتقد و دکتر محمدالسماك نویسنده کتاب الدین فی القرار الامریکی (نقش دین در تصمیمگیريها و سیاستهاي آمریکا) ترتیب
ترجمه این میزگرد به شرح زیر است: علیرغم تسلط مسیحیان صهیونیست بر دولت، حکومت و مراجع « موعود » داد. به گزارش
تصمیمگیر آمریکا و به ویژه در دورة ریاست جمهوري جورج بوش برخی عمومیت دادن این حضور و نفوذ بر عموم
تصمیمگیريهاي دولت آمریکا نمیپذیرند و حتی از آن کمتر سخن به میان آوردهاند میخواهیم بدانیم نظر آقاي دکتر کامل وزنه
در این باره چیست؟ کامل وزنه: یهودیان در ایالات متحده آمریکا حضوري پررنگ دارند و وجود آنها در این کشور بسیار
ریشهدار است. این مسئله منحصر به دوران ریاست جمهوري جورج بوش نیست بلکه این امر پیش از زمان جورج بوش هم وجود
داشته است. این مسئله از زمان حضور یهودیان یعنی زمان آغاز حضور یهودیان در آمریکا بوده است. یعنی از آغاز سال 1913
میلادي حضور آنها را در میان اعضاي کنگرة آمریکا هم میبینیم. آنها در مجلس نمایندگان و مجلس سناي آمریکا حضوري
پررنگ دارند، در حالی که یهودیان تنها دو درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. مشاهده میکنیم که در مجلس سناي
آمریکا از هر سیزده نفر عضو یک نفر یهودي هستند و 64 نفر یهودي در مجلس نمایندگان آمریکا هستند. در این کشور مراکز
مهمی است که یهودیان در همۀ آنها حضور فعال دارند. آیا جنبش مسیحیت صهیونیستی و یهودي وارد این مراکز شده است؟
وزنه: آنها در تمامی مراکز مهم حضور دارند، و هر جایی که به نحوي با خاورمیانه در ارتباط باشد، عدهاي از آنها در آن حضور
دارند، یعنی یا عضوي از مجلس سنا یا مجلس نمایندگان در رأس این کمیتهها هستند. شما چند لحظه پیش در مورد حضور و نفوذ
یهودیان در شریانهاي حیاتی و ادارهجات آمریکا و مؤسسات آمریکایی صحبت کردید و گفتید که یهودیان یا مسیحیان
صهیونیست تقریباً بر تمامی آنها تسلط دارند، لطفاً توضیح دهید. وزنه: به عنوان مثال در مجلس نمایندگان کمیتهاي وجود دارد که
که دشمنی او با اعراب « تام لانکس » تمامی مسائل مربوط به خاورمیانه را بررسی میکند. رئیس این کمیته شخصی است به نام
زبانزد همه است. تمام تصمیمگیريهاي مربوط به خاورمیانه تحت اشراف و نظر او انجام میشود و تمامی اعضاي این کمیته با
موافقت یا تأیید لانکس تعیین میشوند. لانکس اخیراً دیداري سرزده و کوتاهمدت از بیروت داشته و با برخی از سیاستمداران لبنانی
دیدار کرده است. او از اشخاص صاحبنفوذ و تأثیرگذار و از اصحاب رأي در آمریکا است، در دیوان عالی کشور آمریکا از نُه نفر
عضو آن دو یا سه نفر آنها یهودي هستند. یعنی در آمریکا ممکن است حدود 50 میلیون نفر یک نماینده در دیوان عالی کشور
نداشته باشند. در حاي که یهودیان این کشور شش میلیون نفر بیشتر نیستند و سه نفر نماینده در این دیوان دارند. آن نمایندگان از
میان یهودیان انتخاب شدهاند یا این که تنها یهودي هستند، این مسئله نیازمند توضیح بیشتر است؟ وزنه: در این دیوان سه نفر یهودي
هستند که در درجه اول نماینده مردم آمریکا و در پی منافع و مصالح آنها هستند و در مرتبه بعد در پی منابع اسرائیل و یهودیان نیز
هستند و اینها هم براي آنها اهمیت دارند. یهودیان ایالات متحده و یهودیان تمام جهان و بر مراکز مالی ایالات متحده یعنی مراکز
را در این جا بخوانیم: « الدین فی القرار الامریکی » مالی، دانشگاهی و مؤسسات... تسلط و نفوذ دارند. اجازه بدهید بخشی از کتاب
جنبش مسیحیت صهیونیستی مالک صد ایستگاه تلویزیونی و هزار ایستگاه رادیویی است و بر همه آنها نظارت و اشراف دارد. این »
جنبش، به صورت بسیار گسترده در سطح جهان فعالیت میکند و کلیساي آنها گستردهترین و بزرگترین کلیساي آمریکا از نظر
گسترش دامنه فعالیتها است، به گونهاي که 80 هزار کشیش این جنبش در میدان تبلیغ عقائدشان فعالیت میکنند و تنها در دهه
صفحه 15 از 63
1. البته آقاي « هشتاد میلادي 250 مؤسسه و انجمن و سازمان دینی آمریکایی حامی و پشتیبان اسرائیل در آمریکا به وجود آمده است
دکتر وزنه، به آن اشاره کردند. آقاي دکتر سماك! سؤالی در این جا هست که خواننده را به خود مشغول میدارد و آن این که،
همان گونه که آقاي دکتر وزنه فرمودند، آیا مسیحیت صهیونیستی و یهودیان به طور کامل بر دولت و حکومت آمریکا یا بهتر
بگوییم بر تمامی ایالات متحده تسلط دارند؟ دکتر محمد سماك: عناصر زیادي با هم جمع شده و دست به دست هم داده و در امر
تأثیرگذاري بر تصمیمگیريهاي آمریکا در زمان ریاستجمهوري جورج بوش نقش دارند. برخی از آنها عبارتند از: 1. لابی
کلاسیک یهودي موجود در ایالات متحده آمریکا؛ 2. نو محافظهکاران که در دولت، وزارت دفاع و وزارت امور خارجه آمریکا
حضور فعال دارند و سوم، این مسیحیان صهیونیست که ما در موردشان صحبت میکنیم، در بعد دینی تأثیر و نفوذ زیادي دارند.
یهودیان آمریکا همسو و همعقیده هستند. این سه گروه میتوان گفت تقریباً به « ایپاك » آنان با یهودیان و لابی یهودي در سازمان
طور کامل بر تصمیمگیريهاي دولت آمریکا تسلط و نفوذ دارند و به همین جهت بازتاب آن نه تنها در موضعگیريهاي دولت،
بلکه در سخنرانیهاي رئیسجمهور آمریکا، نیز قابل مشاهده است. شما منظورتان سخنرانیهاي جورج بوش است؟ سماك: بله. اگر
اجازه بدهید، در این جا به یک موضوع سرنوشتساز و بسیار مهم که به این امر مربوط است، بپردازیم. در حال حاضر نه تنها نفوذ
بلکه استیلاي مطلق نیروهاي صهیونیستی مسیحی یا یهودي در تصمیمگیريهاي آمریکا روشن است. اما پس از جنگ [اخیر لبنان]،
مشابهی در اروپا مانند لابی موجود در آمریکا، تأسیس کند. زیرا در حال حاضر « لابی » جنبش صهیونیسم جهانی تصمیم گرفته
تصمیمگیريها در اروپا پس از اتحادیه اروپا اهمیت زیادي پیدا کرده و محوریت دارد. علاوه بر این بازتابها و عکسالعملهاي
اروپاییها براي اسرائیل رضایتبخش نبوده است. در اروپا احساسات دشمنانه و مخالفت با اسرائیل به خاطر قطع ارتباط اسرائیل با
مردمان غیر سامی، وجود دارد. لذا این جنبش تصمیم به تأسیس یک لابی یهودي صهیونیستی مشابه آنچه در آمریکا وجود دارد،
گرفته است. در این جا هوشیاري عربها بسیار اهمیت دارد و آنها باید با آگاهی و هوشیاري در مقابل این امر ایستادگی کرده و در
مقابل دست به انجام یک ضد حمله بزنند (تأسیس لابی عربی، پیش از آنکه فرصت از دست برود و تا اینکه اروپا هم آمریکاي
دومی (تحت تأثیر یهوديها) نشود. آقاي دکتر وزنه، باز هم از شما سؤال میکنیم. شما در ابتداي جلسه گفتید که احتمالًا
ملاحظات و نظراتی در مورد این کتاب آقاي سماك دارید، شاید شما تمایل داشتید، آقاي سماك در بخشی از فصول کتاب به
تفصیل بیشتري سخن میگفت و یا به نظر شما باید در مورد مسائل دیگري صحبت میشد که در کتاب نیامده است، لطفاً توضیح
دهید؟ وزنه: خیر، دستاوردها و مطالب و نتایج این کتاب بسیار کامل است. این کتاب با وجود آنکه 100 صفحه بیشتر نیست اما
اطلاعات مفید زیادي به خواننده میدهد. اما مطالبی در آن آمده که جاي سؤال دارد. به عنوان مثال، آقاي سماك در بخشی از
کتاب در مورد برخی مطالب و برخی اصلاحات سخن گفته، به ویژه در مورد تأسیس یک لابی عربی، بنده میگویم اگر به نفع
ماست، با توجه به دو بعد اسلامی و عربی، یک لابی عربی [در آمریکا] تأسیس شود و به اسرائیل فرصت داده شود تا حسن نیت
خود را ثابت کند، این امر چگونه خواهد بود. چه پیشنهاداتی براي گفتگو و مذاکره با آمریکا در این مورد وجود دارد. البته من
فکر میکنم که وجود یک لابی عربی که حامی فکر و اندیشه و تاریخ ما باشد و ما از طریق آن بتوانیم با جهات دیگر به خصوص
لابی صهیونیستی مقابله کنیم، خوب است. لابی صهیونیستی مسائل ما را بهتر از خود میشناسد اما آیا ایالات متحده اجازه تأسیس
چنین لابی را به ما میدهد و با آن موافق است؟ به ویژه با وجود فشار لابی اسرائیلی در آمریکا، علاوه بر این براي موفقیت این
طرح، میان کشورهاي عربی و اسلامی همکاري وجود ندارد. پس شما با این طرح مخالفید. وزنه: خیر من با آن مخالف نیستم. پس
شما تحقق و اجراي این طرح را دشوار میبینید؟ انسان میتواند در جمع کسانی که با نظریات او مخالفند و یا نظریات دیگري
دارند، اجازة طرح چنین مسائلی را بدهد. آیا کشورهاي عربی براي تأمین نیازها و تواناییها و امکانات با هم همکاري میکنند؟ به
خصوص این که لابی صهیونیستی از پشتیبانیهاي مالی... و پوشش تبلیغاتی وسیعی برخوردار است و این چیزي است که در جهان
صفحه 16 از 63
عرب وجود ندارد و نکته اصلی بحث ما هم دراین است. یک نوع حالت ناامیدي در این امر میبینید؟ حالت ناامیدي خاصی در این
موضوع وجود دارد و آن در برخورد با آمریکا است، در اینجا این سؤال وجود دارد که آیا باید این طرح را متوقف کنیم و یا اینکه
آن را کامل کنیم و اگر میخواهیم آن را کامل کنیم، چگونه باید این کار انجام شود؟ اگر اجازه دهید، پاسخ آن را از آقاي
سماك بشنویم و ببینیم نظر ایشان در این مورد چیست؟ آقاي دکتر سماك! سؤالهاي زیادي از شما داریم، از میزان تأثیر و نفوذ
گرفته تا به جورج بوش، عنصر دین چه تأثیري در تصمیمگیريهاي « جانسون » و « لینکلن » یهودیان بر رئیسجمهوريهاي آمریکا از
اینها داشته است؟ در ابتدا باید گفت که ایالات متحده قدرت بزرگی در جهان است و به نفع ما نیست که وضعیت و حالات آن را
در هالهاي از ابهام قرار دهیم و به طور کلی از آن قطع امید کنیم. در آمریکا مؤسساتی وجود دارد، به طور مشخصتر کلیساهاي
آمریکایی؛ پیش از آن که در مورد مسلمانان صحبت کنیم، مسلمانان آمریکا پنج میلیون نفر جمعیت دارند، در اینجا کاري به
مسلمانان نداریم. شوراي ملی کلیساهاي آمریکایی، این مجلس شورا مخالف سیاست کنونی آمریکا است. این مجلس مخالف
جنبش صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا است. این مجلس شامل کاتولیکهایی است که نسبت بسیار بالایی از جمعیت ایالات
متحده را تشکیل میدهند. به خصوص پس از مهاجرت گسترده کاتولیکها از آمریکاي جنوبی و مکزیک. مهاجرت آمریکاي
لاتین؟ بله، همه آنها کاتولیک هستند و کلیساي کاتولیک در ایالات متحده اثرگذار و داراي نقش است. جنبش مسیحیت
صهیونیستی با این کلیسا مخالف است و راه آنها را نادرست و منحرف میشمارد و جنگهایی بر ضد آنها (کاتولیکهاي
آمریکاي جنوبی) به راه انداخته است. آنها دست به انجام یک مجموعه کارها در این جهت دادهاند که به آن پیروزي دوباره یا
تصحیح مسیحیت میگویند. بله آنها ضد کلیساي کاتولیکی هستند. کلیساي ارتدوکس آمریکایی هم که گسترش یافته و پیوسته در
حال گسترش است نیز مخالف و ضد جنبش مسیحیت صهیونیستی و مخالف سیاست آمریکا است. در این کشور کلیساهاي انجیلی
متعددي نیز وجود دارد و همان گونه که اشاره شد، کلیساي مشیخیه در رأس آنها است. این کلیسا موضعی اتخاذ کرده که بسیار
فراتر از موضع بسیاري از کشورهاي عربی و اسلامی است. براي انجام این طرح (لابی عربی) در آمریکا پایگاههایی وجود دارد،
کلیساهایی که مخالف با صهیونیستها و سیاستمداران آمریکایی، با ما همسو است. در آمریکا مؤسساتی در جامعه مدنی وجود
دارد که میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد، اما مشکل اصلی همان گونه که دکتر کامل وزنه فرمودند، وجود نداشتن همکاري و
همیاري میان کشورهاي عربی و اسلامی براي بهرهگیري و استفاده از امکانات موجود در ایالات متحده آمریکا است. البته این امر
هم همیشگی و دائمی نیست. به نظر شما آیا این امکان وجود دارد که با برخی از مؤسسات مدنی و کلیساهاي آمریکایی تعامل
داشت و روي آنها حسابی باز کرد. اساساً نمیشود به آمریکا با دیدي مأیوسانه نگاه کرد، جامعه آمریکایی جامعهاي باز و آزاد
با این وجود در ایالات متحده » : است. اجازه بدهید بخشی از کتاب را در مورد موضوعی که شما به آن اشاره کردید، قرائت کنیم
شاعر انگلیسی که صد سال پیش زندگی « کیلینگ » عقلا و اندیشمندان و متفکران و ادیبان و شاعران زیادي وجود دارد که عقیده
2 درسی که پایان ندارد، چیست؟ شباهت «. میکرد دارند، آنها هم مانند این شاعر در مورد درسی هشدار میدهند که پایان ندارد
و نزدیکی اتفاقی که براي امپراطوري انگلستان اتفاق افتاد و دچار آن شد با اتفاق و سرنوشتی که ممکن است براي ایالات متحده
پیش بیاید. آمریکا با دیدگاه امپراطوري نوین به جهان نگاه میکند، یعنی دشمنی و مبارزه و سرکوب دیگران. زیرا ایالات متحده از
اوایل قرن نوزدهم طرحی براي امپراطوري جهان مطرح ساخت، یعنی زمانی که هاوایی و فیلیپین را اشغال کرد. بنده در این کتاب
یادآور شدهام که ایالات متحده و مردم آمریکا بر اساس طرح امپراطوري صاحب یک پیام و رسالت هستند که باید آن را منتشر
سازند و نمود آن در نقشه اشغال هاوایی و فیلیپین بود. در حال حاضر آمریکاییها نیز با همین دید امپراطوري به خاورمیانه چشم
دوختهاند و این دیدگاه آنها در حقیقت ادامه همان نگرش امپراطوریشان به جهان است. به خاطر این ما باید دوباره تاریخ آمریکا
را در منطقه مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم تا بدانیم چه رفتاري با این کشور داشته باشیم. آقاي دکتر وزنه، باز هم از شما سؤال
صفحه 17 از 63
میکنیم، نویسنده این کتاب در مورد رابطه جورج بوش رئیسجمهور آمریکا و جنبش مسیحیت صهیونیستی صحبت کرده، نظر شما
در این مورد چیست؟ دکتر وزنه: بیشک جورج بوش رئیسجمهور در تماس با آنان است. فرهنگ و اعتقاد و نگرش او نیز با
عقاید مسیحیان صهیونیست در ارتباط بوده و با آن همسو است. صهیونیستها در مناطق ما باعث ویرانی و خرابی و... میشوند. زیرا
جرج بوش عقیده دارد که دوباره باید به فلسطین بازگشت و معبد (سلیمان) را بازسازي کرد و یهودیان باید در فلسطین جمع شوند
تا مسیح بازگردد و تمامی حرکات و تصمیمگیريهاي جورج بوش از اعتقاد به این عقیده سیاسی و فکري نشأت میگیرد. به همین
جهت است که میبینیم با وجود اندیشمندان و مشاوران و حتی تمام کلیساهایی که معترض سیاستهاي بوش هستند، اما او توجهی
به آنها نشان نمیدهد. او به طور کلی خصوصیات یک رئیسجمهور را دارا است. یعنی زمانی که در مورد مسئلهاي قانع شد، دیگر
نظرش در مورد آن عوض نمیشود. یعنی اجازه نمیدهد کسی نظر او را برگرداند و عوض کند. بله، اجازه نمیدهد. آخرین باري
که او به معترضان و مخالفانش اجازه دیدار در کاخ سفید را داد، در زمان تبلیغات انتخاباتیاش بود. اما معروف است که جورج
بوش کسی است که زود قانع میشود و وقتی نسبت به موضوعی قانع شد، تغییر دادن نظر و عقیدة او بسیار دشوار است. حال به
تحرکات و اعمال کلیساها در این مورد باز میگردیم. این تحرکات و اعتراضات به حدي جدي و بزرگ نبود که مانعی در راه
سیاستهاي بوش قلمداد شود. بلکه آنها به نوعی فرمالیته و تشریفاتی بود، یعنی خبرهایی که از واتیکان و کلیساهاي آنجا و ایالات
متحده شنیدیم این گونه نبود که از جرج بوش خواسته شود که دست از سیاستهاي کنونیاش بکشد، بلکه بیشتر تشریفاتی بود و
بسیار جدي نبود. اما در مورد عراق تظاهرات بزرگی برگزار شد و میلیونها نفر در آن شرکت کردند. بله، درست است. اگر درست
به آن نگاه شود، آن تظاهرات در حقیقت به مثابه جنگی داخلی علیه سیاست دولت آمریکا بود. بله، من خود در زمان تظاهرات در
نیویورك بودم، همان تظاهرات میلیونی، اما زمانی که رأيگیري براي ریاست جمهوري به پایان رسید و جورج بوش پیروز شد و به
کاخ سفید بازگشت، پس از آن دیگر شاهد تحرکاتی نبودیم. اگر هم بعضی تحرکات انجام شد، بدون برنامهریزي منظم و سازمان
نیافته بود، حتی در مورد انتفاضه فلسطین. حتی میان یهودیان موجود در نیویورك، مخالفانی در مورد عقاید و سیاستهاي بوش
وجود دارد و این مخالفتها به دلایل مختلف سیاسی، دینی، اجتماعی و... است. به طور کلی تمامی مردم آمریکا موافق سیاستهاي
او نیستند. اجازه بدهید دوباره وقت را به دکتر سماك بدهیم تا ایشان در مورد برخی مطالب که در کتاب آوردهاند، توضیح دهند.
در این کتاب از صفحۀ 59 تا صفحه 92 که تقریباً نصف حجم کتاب است، در مورد رابطه رئیسجمهور آمریکا جورج بوش و
مسیحیان صهیونیست و به صورت دقیقتر بعد دینی جنگ، جنگ علیه عراق و انتفاضه فلسطین صحبت شده است. دین در اینجا چه
نقشی دارد؟ لطفاً به اختصار در مورد جنگ عراق و سیاست آمریکا در قبال انتفاضه فلسطین، البته منظور هر دو انتفاضه است،
صحبت کنید؟ سماك: اولاً در مورد جنگ علیه عراق، من در این کتاب به سخنانی از کشیشان استناد کردهام. کشیشان جنبش
صهیونیستی در ایالات متحده آمریکا، سخنانی در مورد توجیه جنگ ضد عراق، البته توجیه دینی و یهودي آن، نمودهاند. لازم به
ذکر است که جورج بوش هم در این مورد با آنها همعقیده است و با عقاید آنها آشنایی دارد. کار کشیشان این حرکت به جایی
میرسد که اعلام میکنند جنگ ضد عراق، در حقیقت انتقام الهی در عراق است، زیرا عراق در زمانهاي دور در به اسارت گرفتن
یهودیان نقش داشته است، پس این جنگ یک انتقام الهی از مردم عراق است و به طور کلی از کل عراق. این کشیشان در حال
حاضر از طریق کمکهاي انساندوستانه، به تبلیغ عقاید خود در عراق میپردازند. اینها همه در مورد انتقامگیري از عراق به خاطر
اسارت یهودیان بود، در مورد فلسطین چطور؟ فلسطین سرزمینی است که مسیح به آن بازمیگردد و مسیح به آنجا برنخواهد گشت،
مگر آنکه معبد (سلیمان) برپا شود، معبد هم ساخته و برپا نمیشود مگر بر خرابههاي مسجدالاقصی و به خاطر این مسجدالاقصی
باید خراب شود تا به جاي آن معبد ساخته شود و شرایط بازگشت مسیح فراهم و کامل شود. آقاي دکتر وزنه، در پایان و در یک
دقیقه بفرمایید، نظر شما در مورد نقاط ضعف و قوت این کتاب چیست؟ دکتر وزنه: [نقطه قوت آن که] این کتاب در مرحلۀ خاصی
صفحه 18 از 63
به بازار عرضه شده و در مورد مسائل مهمی هم صحبت کرده است. در مورد نشانههاي آخرالزمان و نزدیکی یهودیان به خاطر
« واشنگتن پست » مسیح و بر ضرورت دفاع از محکومیت اسرائیل متمرکز شده است. به خصوص این که بوش در سخنانی که اخیراً
او حتی 6 ماه پیش از حوادث 11 سپتامبر به شارون اعلام کرده بود که او مصمم به دفاع از » : آنها را چاپ کرده، گفته است
اینها نقاط مثبت و قوت کتاب بود. در مورد نقاط ضعف کتاب چطور؟ این کتاب نقطۀ ضعفی ندارد. به «. حکومت اسرائیل است
عنوان سخن آخر، آقاي دکتر محمد سماك پس از انتشار این کتاب چه صحبتی دارید، ظاهراً این کتاب جزئی از یک مجموعه
کتابها است؟ سماك: این کتاب در سال 2005 میلادي به چاپ رسیده است. دقیقاً ابتداي سال 2005 . از زمان چاپ کتاب تا
کنون عناصر جدیدي به دست آمده که آنها نیز میزان تأثر دین در سیاست آمریکا را در قبال خاورمیانه روشنتر میسازند. یعنی
اتفاقاتی روي داده که مطالب شما را تأیید میکند؟ در این مورد مطالبی براي افزودن به مطالبی که در این کتاب آمده وجود دارد و
این امر خود خواهان کتابی جدید یا پژوهشگر دیگري است و یا لازم است محقق دیگري بیشتر به این مطالب بپردازد و آن را
روشنتر سازد. در پایان از جناب دکتر وزنه و دکتر سماك به خاطر حضور در این برنامه تشکر میکنیم و به آقاي سماك به خاطر
این کتاب تبریک میگوییم و امیدواریم که کتاب مبارکی باشد. تا برنامه دیگر و کتاب جدید دیگر، شما را به خدا میسپاریم.
2. همان، ص 100 . الدین فی القرار الأمریکی تألیف: محمد . پینوشتها: 1. السماك، محمد، الدین فی القرار الامریکی، ص 19
السماك بیروت: دار النفائس، 2003 م ترجمه: شاپور حسینی
دل در گرو جنگهاي صلیبی
بر خلاف اصرار بسیاري از مورخان غربی، جنگهاي صلیبی با هدف گسترش مسیحیت انجام نگرفته و این جنگها تنها هدف
مادي داشته است. رفاه و شرایط بسیار خوب اقتصادي در شرق توجه اروپاییان را که در آن مقطع از زمان در فقر شدید به سر
میبردند، به خود جلب کرد. این خواستهها و مطالبات که تنها هدف مادي داشت، بلافاصله رونمایی از مذهب به خود گرفت و به
بود. وي در سال 1095 میلادي شوراي مجلس « پاپ اربن دوم » شعار و نمادهاي مسیحی مزین شد. بنیانگذار جنگهاي صلیبی
کلرمونت مجلسی که از تمامی اصول و مبادي صلحطلبانه مسیحیت عدول کرده بود را به جنگ فراخواند. هدف جنگ به دست
آوردن سرزمین مقدس (بیتالمقدس) از دست مسلمانان اعلام شد. به دنبال آن سپاه بزرگی از صلیبیان تشکیل شد. این ارتش از
دهها هزار تن از مردم به همراه سربازان تشکیل شد. بسیاري از مورخان بر این اعتقادند که اربن دوم براي خنثا ساختن یک انقلاب
داخلی که در صدد کنار گذاشتن وي از سمت پاپی بود، به این جنگ اقدام کرد تا این انقلاب داخلی را خنثا سازد. به هر حال
استقبال بسیاري از شاهدان اروپا، اشراف و شاهزادگان از درخواست اربن دوم تنها در چارچوب تحقق برخی اهداف مادي و
در آن زمان شوالیههاي فرانسوي بیشتر » : یکی از اساتید دانشگاه ایلینویز در این زمینه مینویسد ،« دونالد کوئلر » . سیاسی انجام گرفت
به دنبال زمین بودند و تاجران ایتالیایی در صدد گسترش تجارت خود در بنادر خاورمیانه و بسیاري از مردم عادي شرکت کننده در
سربازان این «. این جنگها نیز تنها براي فرار از سختیهاي زندگی روزمره خود به سپاه صلیبیها براي شرکت در این جنگ پیوستند
ارتش حریص در راه خود به شرق بسیاري از مسلمان و حتی یهودیان را به امید یافتن طلا و جواهرات به قتل رساندند. صلیبیان که
گمان میبردند مردم مشرقزمین پیش از مرگ جواهرات و طلاي خود را میبلعند تا با خود به آن دنیا ببرند، براي دستیابی به این
جواهرات شکم قربانیان خود را میدریدند. سپاه مختلط صلیبیان پس از یک سفر طولانی و سخت و پس از غارت و قتل عام وسیع
مسلمانان سرانجام در سال 1099 به بیتالمقدس (اورشلیم) رسید. بیتالمقدس پس از پنج هفته محاصره سقوط کرد و صلیبیان وارد
آن شدند و مرتکب جنایتهایی در این شهر شدند که تاریخ کمتر به خود دیده است. سپاه صلیبیان تنها طی دو روز چهل هزار
مسلمان را با وحشیگري به قتل رساند. براي آن که به جنایتهاي وحشیانه این جنگ نگاهی داشته باشیم، مروري به خاطرات یکی
صفحه 19 از 63
میاندازیم. وي در زمینه دستاوردهاي این جنگ به خصوص تصرف « ریموند » از سربازان صلیبی شرکت کننده در این جنگ به نام
مناظر شگفتانگیزي بود، بعضی » : بیتالمقدس توسط سپاه صلیبیان به خود میبالد و این چنین یادداشتهاي خود را آغاز میکند
از مردان سر دشمنان را قطع میکردند، برخی دیگر دشمنان را که بر روي برج بودند، هدف تیر قرار میدادند و برخی دیگر را
شکنجه میکردند و در آتش میانداختند. در کومههاي شهر پشتههایی از سر و دست و پا دیده میشد به طوري که براي حرکت
باید با احتیاط از میان اجساد انسانها، و اسبها عبور میکردیم. اما این پیروزيها درمقایسه با آنچه که در معبد سلیمان انجام
میگرفت، قابل مقایسه نبود. در معبد سلیمان مردان صلیبی در حالی که خون به زانوها و افسار اسبهایشان رسیده بود، عبور
کردند. اورشلیم توسط سپاه صلیبیان تصرف شد و به عنوان پایتخت آنها اعلام گردید. گسترش قلمروي حکومت صلیبیان و حفظ
این قلمروي تازه توسط آنها نیازمند سازماندهی و رهبري بود. صلیبیان براي آن که موقعیت خود را در خاورمیانه حفظ کنند،
نیازمند ادامه این جنگ بودند بنابراین بناي ثبات خود در این منطقه را بر رهبري جنگ و ستیزهاي تازه و گسترش دامنه این
جنگها قرار دارند. براي تحقیق این هدف گروههاي نظامی ویژه از اروپا به فلسطین اعزام میشدند و در مکانهایی شبیه به صومعه
مستقر میشدند. این افراد براي جنگ با مسلمانان آموزش نظامی میدیدند و بالاخره عامل بسیاري از کشتارهاي مشرق زمین که به
عنوان یک حربه دینی توسط بسیاري از اروپاییان استفاده میشد، از میان این گروه نظامی سر در برآورد. این گروه جز شوالیههاي
است در سال 1118 میلادي یعنی بیست « همرزمان مسکین عیسی مسیح و معبد سلیمان » معبد نبود. شوالیههاي معبد که نام دیگرشان
گادفري دو » و « هیودي پیتر » سال پس از اشغال اورشلیم، توسط صلیبیان تأسیس شد. مؤسسان این طبقه دو شوالیه فرانسوي به نامهاي
بودند. این انجمن یا گروه در ابتدا با استقبال کمی براي عضویت افراد مواجه شد اما با مرور زمان بسیاري از افراد در این « سنت امر
« قبۀ الصخره » انجمن عضو نشدند. اعضاي این انجمن ابتدا در منطقه یک معبد ویران شده مستقر شدند و در همین محل بود که
توسط اعضاي این انجمن ساخته شد. افراد این انجمن خود را به عنوان سربازان مسکین میان مردم مطرح ساختند اما طولی نکشید
که این سربازان مسکین به ثروت هنگفتی دست یافتند. زائران مسیحی که از اروپا قصد فلسطین را میکردند کاملاً توسط
شوالیههاي معبد اداره میشدند و در نتیجه این شوالیهها توسط این زائران به ثروت بسیاري دست یافتند. نگهبانان معبد یا شوالیههاي
معبد عامل اصلی حملات بعدي صلیبیان به مسلمانان هستند و بسیاري از کشت و کشتارهاي جنگهاي صلیبی در تاریخ به نام این
یکی از فرماندهان ارتش اسلام در جنگهاي صلیبی سرانجام توانست این دایره ظلم « صلاحالدین ایوبی » . گروه به ثبت رسیده است
سپاه صلیبیان را در هم شکند و بیتالمقدس را از دست آنها برهاند. صلاحالدین « جنگ هیتن » و ستم را بشکند و در سال 1178 در
ایوبی به رغم آن که بسیاري از مسیحیان را در طول جنگهاي مختلف مورد عفو قرار داد اما به دلیل جنایتهاي متعددي که
شوالیههاي معبد در حق مسلمانان مرتکب شده بودند، آنها را محکوم به مرگ کرد. شوالیههاي معبد به رغم آن که بیتالمقدس را
از دست داده و متحمل تلفات سنگین شده بودند و نیز با خطر کاهش روز افزون مسیحیان درفلسطین مواجه بودند، به گونههاي
مختلف ادامه حیات دادند و به مرور زمان در اروپا به قدرت دست یافتند و پس از اروپا در بسیاري از دیگر کشورها نفوذ کردند و
حتی بخشی از حکومتها را نیز در دست گرفتند. قدرت گرفتن مجدد شوالیههاي معبد و به دست گرفتن قدرتهاي سیاسی در
اروپا از سوي اعضاي این گروه پادشاهان اروپا را نگران کرد و از سوي دیگر معتقدات شوالیهها، رهبران روحانی کلیساها را نیز
آشفته ساخته بود به طوري که شوالیههاي معبد تعالیم دینی و آداب دینی خاصی را به طور مخفیانه ترویج میکردند. بالاخره در
پادشاه فرانسه مصمم براي نابودي شوالیهها شد و دستور دستگیري بسیاري از اعضاي این گروه را صادر ،« فیلیپ لوبل » سال 1307
کرد. به رغم آن بخشی از اعضاي گروه شوالیههاي معبد توانستند از این حکمهاي اعدام جان سالم به در برند و فرار کنند اما
بسیاري از آنها پس از یک دوره محاکمه به اعدام محکوم شدند. بسیاري از اعضاي این گروه در بازجوییهاي انجام شده اعتراف
کردند که بر خلاف آنچه که شنان میدادند تعهد اخلاقی به دین مسیحیت نداشتند و بعضاً در نشستهاي خود به عیسی مسیح(ع)
صفحه 20 از 63
سر کرده ،« ژاك دومالی » توهین میکردند. به دنبال این سلسله دستگیريهاي رهبران شوالیهها، بسیاري از آنها اعدام شدند از جمله
بزرگ گروه شوالیههاي معبد در سال 1314 میلادي به دستور کلیسا و پادشاه اعدام شد. به رغم آن که محاکمه شوالیهها به پایان
رسید و دیگر فرقه وجود خارجی نداشت اما بازماندگان این فرقه همچنان براي ادامه حیات جنگیدند و بالاخره در همان سال یعنی
1307 برخی از افراد این گروه به صورت مخفیانه راهی اسکاتلند شدند . اسکاتلند تنها کشور اروپایی بود که کلیساي کاتولیک را
پادشاه اسکاتلند توانستند بار دیگر تشکیلات خود را احیا کنند. ،« رابوت بروس » به رسمیت نمیشناخت. این افراد تحت حمایت
شوالیههاي معبد براي ادامه حیات سیاسی و دینی خود به راههاي متعددي متوسل شدند. افراد این فرقه سرانجام توانستند در مهمترین
نفوذ کنند و پس از اندکی کنترل کامل این منطقه استراتژیک را به « لژوال بیلدرز » منطقه جزایر بریتانیا در قرون وسطی معروف به
تغییر داد. در واقع لژ اسکاتلند قدیمی ترین شاخه فراماسونري « لژ فراماسون » دست گیرند. این لژ در اوایل عصر مدرن خود را به
محسوب میشود و تاریخ این لژ به اوایل قرن چهاردهم زمانی که شوالیههاي معبد به اسکاتلند پناه بردند، باز میگردد. القابی که به
افراد عالیرتبه این لژ داده میشد، قرنها پیش به شوالیههاي معبد داده میشد. این عناوین تا به امروز به کار میرود. به طور کلی
شوالیههاي معبد ناپدید نشده و هنوز فلسفه، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدل فراماسونري پابرجاست. شواهد بیشمار تاریخی این
موضوع را تأیید میکند و امروز شمار وسیعی از تاریخدانان و تاریخنویسان غربی چه فراماسونر و چه غیر فراماسونر این امر را
پذیرفتهاند. به رغم آنکه مکتب شوالیههاي معبد به عنوان یک مکتب پایان یافته محسوب میشود اما هنوز هم تعلیمات این گروه تا
به امروز در نزد بسیاري از اصولگرایان مسیحی محفوظ باقی مانده است و بسیاري از این سیاستمداران اصولگرا و محافظهکار
غربی به بحرانهاي کنونی غرب و خاورمیانه یا مشرقزمین با دید یک جنگ صلیبی نگاه میکنند و این بحرانها را در چارچوب
این دیدگاه تعریف میکنند. پینوشت: براي نگارش این مطلب از: پایگاه تاریخ الاسلام، پایگاه اینترنتی المحقق و روزنامه النور
چاپ یمن استفاده شده است.
مدعیان ارتباط